جدول جو
جدول جو

معنی گله کلا - جستجوی لغت در جدول جو

گله کلا
(گِ لَ / لِ کَ)
دهی است از دهستان اسفیورد شورآب بخش مرکزی شهرستان ساری که در 9000گزی جنوب باختری ساری و 3000گزی جنوب راه شوسۀ ساری به شاهی واقع شده است. هوای آن معتدل و مرطوب و سکنۀ آن 470 تن است. آب آنجا از چاه تأمین میشود. محصول آن غلات، پنبه، توتون، سیگار، نیشکر و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. زمستان گله داران سوادکوه برای تعلیف گوسفندان از مراتع این ده استفاده می نمایند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گله گله
تصویر گله گله
جای جای، این جا و آن جا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گله گله
تصویر گله گله
رمه رمه، گروه گروه، دسته دسته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آله کلو
تصویر آله کلو
ذراریح، حشره ای بالدار به رنگ سبز یا آبی که بیشتر روی گیاه های تازه می نشیند و سم خطرناکی دارد. اگر در غذا بیفتد آن را مسموم می کند، بیشتر به لفظ جمع نامیده می شود، آلاکلنگ، آله کلو
فرهنگ فارسی عمید
(کَ)
دهی است از دهستان لاله آباد بخش مرکزی شهرستان بابل. واقع در 15هزارگزی جنوب باختری بابل و 3000 گزی شمال شوسۀ بابل به آمل. واقع در دشت و هوای آن معتدل و مرطوب و سکنۀ آن 50 تن است. آب آن از رود خانه کاری تأمین میشود. و محصولات آن برنج و مختصر غلات، پنبه، صیفی، کنف و نیشکر و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3) ، از دههای کلارستاق مازندران است. (سفرنامه رابینو ص 107 بخش انگلیسی) ، از دههای ساری است. (سفرنامۀ رابینو ص 120 بخش انگلیسی)
لغت نامه دهخدا
(مَ لِ کَ)
دهی از دهستان علی آباد است که در بخش مرکزی شهرستان شاهی واقع است و 240 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(گَ گِ)
دهی است از بخش بندپی شهرستان بابل که در 26000گزی جنوب بابل واقع شده است. هوای آن معتدل مرطوب و مالاریائی و سکنه اش 380 تن است. آب آن از سجادرود تأمین می شود. محصول آن برنج، غلات ومختصر چای و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. در سالهای اخیر یک باغ چای به مساحت ده هکتار در این ده احداث شده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی است از دهستان زانوس رستاق بخش مرکزی شهرستان نوشهر. واقع در 40هزارگزی جنوب نوشهر و 9هزارگزی پول. محلی کوهستانی و هوای آن سردسیر و سکنۀ آن 400 تن است. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات، ارزن و لبنیات و شغل اهالی زراعت است. زمستان برای تأمین معاش به قشلاق کجور میروند و شغل بیشتر آنها زغال سوزی و چوب بری است. در کوههای آن معدن مس و طلا وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان کسلیان است که در بخش سوادکوه شهرستان شاهی قرار گرفته و دارای 100 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(لِ کَ)
دهی است از لفوز بخش مرکزی شهرستان شاهی، واقع در 15 هزارگزی جنوب باختری شیرگاه کوهستان جنگلی، هوای آن معتدل مرطوب مالاریائی. دارای 750 تن سکنه. زبان آنان مازندرانی و فارسی. آب آن از رود خانه کرسنک. محصول آنجا برنج، لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری صنایع دستی زنان شال و کرباس بافی. راه آن مالرو است، تابستان گله داران ییلاق بخار کلا و اسبوکلا از دهستان ولویی میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(گَ لَ / لِ)
دهی است از دیه های استرآبادرستاق مازندران. (از ترجمه سفرنامه مازندران و استرآباد رابینو ص 171)
لغت نامه دهخدا
(گَ لَ / لِ دُ)
دهی است از دهستان سوسن بخش ایذۀ شهرستان اهواز که در 42هزارگزی شمال خاوری ایذه واقع شده است. هوای آن معتدل و سکنۀ آن 218 تن است. آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(مَ حَلْ لَ تُلْ کُ را)
دهی است از دهستان مشک آباد بخش مرکزی شهرستان شاهی، واقع در 9500 گزی جویبارکنار سیاه رود با 170 تن سکنه، آب آن از سیاه رود و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی از دهستان لاله آباد بخش مرکزی شهرستان بابل. دارای 360 تن سکنه. آب آن از رودخانه و چشمه. محصول آن برنج، مختصر غلات وپنبه و کنف است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(کَ لَ / لِ)
دهی از دهستان تیوند است که در بخش دلفان شهرستان خرم آباد واقع است و 300 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
نام دیهی از توابع آمل مازندران. (مازندران و استراباد تألیف رابینو ص 114). دهی است از دهستان دشت سر بخش مرکزی شهرستان آمل در 4 هزارگزی خاور آمل. دشت و معتدل و مرطوب و مالاریائی با 16 تن سکنه. آب آن از رود خانه هراز. محصول آنجا برنج و حبوبات و صیفی. شغل اهالی زراعت. راه آن مالرو است. این ده از دو محل بالا و پائین تشکیل شده است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی است از دهستان لاله آباد بخش مرکزی شهرستان بابل، واقع در 7هزارگزی شمال باختری بابل. این ده در دشت قرار گرفته و هوای آن معتدل و مرطوب است. مردم ده در حدود 275 تن میباشند که بکار کشاورزی اشتغال دارند. آب آن از رود خانه کاری تأمین میشود و محصول عمده آن غلات و کنف و پنبه و صیفی و نیشکر است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(لَ / لِ کُ)
آلاکلنگ. ذراریح، و آن جانوری است مانند زنبور سرخ و از او باریکتر و نقطه های سیاه دارد. (ریاض الادویه)
لغت نامه دهخدا
(پَ لَ کَ)
نام دیهی در تنکابن. و بدانجا درختان مرکبات بسیار است. (سفرنامۀ مازندران و استراباد رابینو ص 24 و 106)
لغت نامه دهخدا
(اَ لِ کِ)
از دیه های کلاردشت (از کلارستاق مازندران). رجوع به ترجمه مازندران و استرآباد تألیف رابینو ص 146 شود
لغت نامه دهخدا
جای جای اینجا و آنجا: در بیرون برف بند آمده بود از طناب ضخیم شده میان حیاط تکه تکه کنده میشد و بی صدا بزمین می افتاد. حتی دیوار ها گله گله سفید شده بود
فرهنگ لغت هوشیار
حشره ای از راسته قاب بالان که در نواحی بحرالرومی فراوان است زراریح آلاکلنگ الله کلنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آله کلو
تصویر آله کلو
((لِ یا لَ کُ))
حشره ای از راسته قاب بالان که در نواحی بحرالرومی فراوان است، زراریح، آلاکلنگ، اللهکلنگ نیز گفته می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گله گله
تصویر گله گله
ابابیل
فرهنگ واژه فارسی سره
دسته دسته، فوج فوج، گروه گروه
متضاد: تک تک، دانه دانه، فرداًفرد، یکی یکی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
روستایی در ناحیه ی کجور، روستایی در لفور سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی از توابع کلیجان رستاق ساری، پهنه کلا
فرهنگ گویش مازندرانی
روستایی از دهستان جلال ازرک جنوبی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
ضیافتی سرورآمیز، که پس از بله گرفتن در خواستگاری از طرف خانواده
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع نوکنده کای شهرستان قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی
دو قطعه چوب کوتاه و بلند مربوط به بازی الک دولک
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع پشتکوه شهرستان ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع اسفیورد شوراب ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع چهاردانگه ی سورتچی ساری
فرهنگ گویش مازندرانی